مطالعات و بررسی‌ها نشان می‌دهد که طی دوره ای کمتر از ده سال، کودکان از حالت محدود درک شناختی عبور می‌کنند و به افرادی دارای شناخت پیچیده تبدیل می‌شوند. با گذشت زمان، تعداد و پیچیدگی تجربه های شناختی و همچنین نیاز به تنظیم و تعدیل ابراز عواطف همه افزایش می‌یابند. شگفت نیست که برخی از کودکان به شدت تحت تأثیر این چالش ها قرار می گیرند و دچار اختلالات عاطفی و روحی از جمله اضطراب می‌شوند. مطالعات نشان می‌دهد که اضطراب سابقه دیرینه ای دارند (کلر و همکاران، ۱۹۹۲). به طوری که یکی از شایع ترین مشکلات عاطفی کودکان به شمار می‌آیند (باریوس و هارتمن، ۱۹۹۷) و می‌توانند مشکلات شدیدی را در زندگی بزرگسالی آن ها ایجاد نمایند

 

شیوع اضطراب در کودکان

 

شیوع اضطراب در بین کودکان جهان، در طی ده های اخیر رشد قابل ملاحظه ایی یافته است و پیش‌بینی ها، حاکی از رشد این مسئله به میزان افزایشی ۵۰% در دهه آینده خواهد بود (دی انگلیس، ۲۰۰۴). تخمین زده می شود که از بین هر ۵ کودک ۱ کودک تجربه ابتلاء به اضطراب را دارد (مادرن، فرانی، مک لوگلین و کاکس، ۲۰۰۴).

 

مطالعات نشان می‌دهد که کودکان، نیز مانند بزرگسالان دچار اضطراب می‌گردند و اضطراب در کودکان، با علایمی همچون ترس، نگرانی و احساس تنش در رویارویی با موقعیت های مختلف مشخص می‌گردد. در حقیقت لغت اضطراب، دارای ۴ وجه می‌باشد که عبارتند است از: ۱٫ احساس ذهنی ترس ۲٫تنش جسمی ۳٫نشانگان جسمی ۴٫احساس اضطراب و تنش (هیلی، ۲۰۱۰).

 

مطالعات نشان می‌دهد که هیجانات اضطراب از حالت ساده عصبی بودن تا حالات شدت یافته ترس مفرط امتداد دارد (بارکر، ۲۰۱۰).

 

مطالعات لاست و پرین (۱۹۹۳) نشان می‌دهد که هرگاه جمعیت های نمونه کودکان در جامعه، مورد مطالعه قرار می گیرند، معلوم می شود ترس ها، نگرانی ها و تشویش ها،مشکلاتی کاملاً رایج در آن ها هستند. بررسی میزان شیوع اضطراب در کودکان، به علت تنوع روش شناختی و ملاک های تشخیصی کار، دشوار است. از لحاظ ملا ک های تشخیصی، پسران و دختران در کودکی، تقریباً به یک میزان به اضطراب مبتلا می‌شوند، اما نسبت اضطراب پسران به دختران در نوجوانی تغییر می‌کند و یک به سه می شود در دو مطالعه کودکان نژادهای قفقازی و آفریقایی، در چند موقعیت ترس آور از نظر ویژگی‌های بالینی اضطراب، بررسی شدند و معلوم شد که هر دو نژاد، در شیوع این مسئله شبیه به هم بودند. ملاک های تشخیصی اختلالات در سیاه پوستان آمریکایی،بالاتر از کودکان سفیدپوست گزارش شده است (کاشانی و اورواشل، ۱۹۸۸ (اما معلوم نیست که وضعیت اجتماعی-اقتصادی قومیت، نژاد و جنسیت چگونه بر شیوع این اختلال در کودکان تأثیر می‌گذارند.

 

علل اضطراب در کودکان

 

رشد عاطفی و شناختی کودکان پیش دبستانی، تحت تأثیر عوامل گوناگونی از جمله استعدادهای ژنتیکیی، اختلال روانشناختی خانوادگی، ضربه ها یا آسیب های قبلی، تاریخچه یا سابقه یادگیری رفتاری و شناختی کودک، و روابط داخلی و متقابل او با همسالان و افراد خانواده، قرار می‌گیرد. عوامل زیستی، شناختی، رفتاری و خانوادگی از بزر گترین علل دخیل در این مسئله به شمار می‌آیند. این عوامل ‌در مورد سایر اختلالات کودکان نیز مصداق دارند. مطالعات مربوط به تأثیر ژنتیک در اضطراب، اگرچه قوی نیست، اما نتایج معناداری به بار آورده است. پژوهشگران دریافتند که اضطراب در بستگان نزدیک، به میزان یک چهارم بروز کرده، یعنی ۱٫۴ آن ها دارای این اختلال بودند، حال آنکه در میان گروه کنترل دو درصد گزارش شده بود (کرو، نویز، پالز، اسلایمن، ۱۹۸۳). پژوهش دیگری ‌در مورد دوقلوها نشان داد ۳۱ درصد دوقلوهای همسان در اختلال وحشت زدگی اشتراک دارند، حال آنکه در دوقلوهای ناهمسان این نتیجه مشاهده نشد. در ترس های ساده دیگر نیز وضع به همین گونه است و به نظر می‌رسد در خانواده ها، شیوع دارند. علت اصلی در توجیه شناختی این است که اضطراب از روش ها و برداشت های غلط از جهان نتیجه می شود. شاید هم کودکانی که دچار اضطراب اند، به دلیل تجربه های قبلی یا تعبیرات غلط خود از رویدادها، دنیای بیرونی خود، را طوری می‌سازند که اضطرا ب زا باشد و رفتار نابجای والدین نیز ‌به این اضطراب ها دامن می زند.

 

مطالعات بارت، راپی، دادز و راین، (۱۹۹۶) نشان می‌دهد، پروراندن انتظارات غیرمنطقی و توقعات بی مورد در ذهن والدین و عملی ساختن آن ها در قبال کودکان، می‌تواند در کودکان ایجاد اضطراب کند و این مسئله می‌تواند باعث شود، تا کودک مضطرب، همیشه گرایش داشته باشد تا در موقعیتهای مختلف، احساس تهدید و نگرانی برای خود کند و نگران باشد که نتواند انتظارات والدین را برآورده سازد.کودک مضطرب موقعیت هایی را که در واقع سالم، و بالقوه راحت هستند، نیز تهدیدآمیز تلقی می‌کند. همان گونه که پیشتر اشاره شد، پاسخ های اجتنابی، پاسخ هایی هستند که به منظور جلوگیری از موقعیت نامطلوب انتخاب می‌شوند. اجتناب از انجام کار ناخوشایند، پاداش مثبتی فراهم می آورد. به عنوان مثال کودکی که والدینش در جلوی دیگران و در مهمانی ها، تقاضای بازی و رقابت بالاتر از سن وی را دارند ممکن است چنان کودک را مضطرب نمایند که وی دیگر به جمع مهمانی ها و دوستان نیاید. در آینده ماندن او دراتاقش سبب کاهش اضطراب او می شود. او برای خودداری از اضطراب، در آینده هم می کوشد با دیگران معاشرت نکند. ازاین رو از اعمال متقابل اجتماعی، با آن ها خودداری می‌کند. چنین پاسخ اجتنابی از درگیر شدن فرد با عواطف نامطلوب و ناخواسته جلوگیری می‌کند. پاسخ های اجتنابی، در واقع در بازداشتن موقعیتهای نامطلوب کارساز نیستند. الگوبرداری نیز در ایجاد اضطراب نقش دارد. مطالعات نشان می‌دهد که کودک، می‌تواند رفتار بد را با مشاهده واکنش های پدر و مادر، و الگوهای رفتاری آن ها یا شنیدن توضیحات آن ها ‌در مورد رویدادهای اجتماعی کسب کند.

 

رویکردهای مختلف سنجش اضطراب در کودکان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...