• در تمام سازمان، تبادل دانش رسمیت یافته و از آن حمایت شود.

ث) ارزیابی[۳۹]: در این فرایند باید دانش‌های موجود و نیازهای فعلی و آتی دانش ارزیابی شوند. برای این کار لازم است، میزان رشد پایه های دانش و نیز دستاوردهای سرمایه گذاری مرتبط با آن اندازه‌گیری شود. فاکتورهایی که امکان اندازه گیری پایه های دانش را ممکن می‌سازند، عبارتند از:

 

    • تاثیر دانش بر کارایی سازمانی به رسمیت شناخته شود و در تفکر راهبردی سازمانی قرار گیرد.

 

  • انواع شاخص‌ها، معیارها و نکات اساسی در اندازه گیری ارزش دارایی‌های سازمانی ایجاد شود.

ج) ایجاد/نگهداری[۴۰]: باید دانش‌های مهم و استراتژیکی در این فرایند توسعه یابند و دارایی‌های دانشی، نیز مورد توجه قرار گیرند. برای ایجاد و نگهداری دانش باید عوامل زیر فراهم باشد:

 

    • ایجاد بستر و ابزارهای مناسب برای نگهداری دانش و خلق دانش‌ها‌ی جدید.

 

    • روابط میان بخش‌های مختلف به گونه ا‌ی طراحی وایجاد شود تا هدف‌های مدیریت دانش تحقق یابد.

 

    • سازمان ‌به این معنا پی ببرد که استفاده از دانش ارزشمند است و باید از آن نگهداری شده توسعه داده شود.

 

  • فرم‌ها، سیاست‌ها، دستورالعمل‌ها و فرهنگ سازمانی، از تعامل بین بخش‌های مختلف سازمان و نیز مابین همکاران حمایت کند.

چ) حذف[۴۱]: در این فرایند، دانش‌هایی که از نظر استراتژیک و کاربرد دیگر، بی معنی هستند باید از سیستم حذف یا در جایی دیگر انبار شوند این کار به ترتیب زیر انجام می‌شود:

 

    • دانش‌های ابطال شده انبار نشوند.

 

  • دانش‌هایی که در حال حاضر بی‌ارزش هستند، ولی در آینده احتمال استفاده از آن ها وجود دارد، به صورت دسته بندی، بایگانی شوند (افرازه، ۱۳۸۴).

 

۲-۱-۲-۶-۹- مدل پایه های ساختمان دانش

 

این مدل توسط پروبست، روب و رمهاردت (۲۰۰۲) به نام “مدل پایه های (سنگ بنای) ساختمان مدیریت دانش” نام گذاری شده است. همان گونه که پیشتر گفته شد، با توجه به جنبه کاربردی‌تر این مدل، در پایان مطالب این بخش، آن را به عنوان مدل نسبتا تکاملی که نکات مثبت همه مدل‌ها را تقریبا در بر می‌گیرد مورد توجه بیشتر قرار خواهیم داد.

 

طراحان مدل یاد شده، مدیریت دانش را به صورت سیکل دینامیکی می‌بینند که در چرخش دایم است. مراحل این مدل، شامل هشت جزء، متشکل از دو سیکل؛ درونی و بیرونی است. سیکل درونی به وسیله بلوک های: کشف (شناسایی)، کسب، توسعه، تسهیم، کاربرد (بهره‌برداری) و نگهداری از دانش، ساخته می‌شود. سیکل بیرونی شامل بلوک‌ها‌ی اهداف دانش و ارزیابی آن است که سیکل مدیریت دانش را مشخص می‌کند. کامل کننده این دو سیکل “بازخور” است.

 

Knowledge acquisition

 

Knowledge identification

 

Knowledge retention

 

Knowledge development

 

Knowledge sharing/distribution

 

Knowledge utilization

 

اهداف دانش

 

دارایی‌های دانشی

 

بازخور

 

شناسایی دانش

 

نگهداری دانش

 

بهره گیری از دانش

 

اکتساب دانش

 

توسعه دانش

 

اشتراک و توزیع دانش

 

شکل ۲-۶: عناصر بنیادی مدیریت دانش (پروست، روب، رومهاردت، ۲۰۰۰، به نقل از حسینی خواه؛ ۱۳۸۵)

 

نحوه عملکرد پایه های این مدل به شرح زیر است:

 

الف) تعیین هدف‌های دانش: هدف‌های مدیریت دانش، باید از هدف‌های اصلی سازمان نشأت گرفته و در دو سطح استراتژیک و عملیاتی مشخص شوند.

 

    • سطح راهبردی: تبدیل و نگهداری سازمان بر مبنای مدیریت دانش و همچنین ایجاد فرهنگ و سیاست‌های لازم در این زمینه انجام می‌شود.

 

  • سطح عملیاتی؛ که در این سطح، با توجه به هدف‌ها باید نحوه شناسایی، استفاده، توزیع، کاربرد و نگهداری دانش، مشخص و برنامه های لازم برای دستیابی به آن ها درزمان معین، طراحی شود و به مرحله اجرا درآید.

ب) شناسایی دانش: با طرح این پرسش که “آیا می‌دانیم که چه می‌دانیم؟” باید انجام این وظیفه مدیریت دانش؛ یعنی مرحله کشف دانش را آغاز کرد.

 

بسیاری از سازمان‌ها به خاطر ناآشنا بودن با دانش خود، در تصمیم گیری‌ها و هدف گذاری هایشان دچار مشکل می‌شوند، البته ناگفته نماند که شناسایی منابع دانش درون و بیرون سازمان، به همراه هم انجام می‌شود.

 

پ) کسب دانش: در این مرحله، دانش‌ها باید از بازار داخلی و خارجی نظیر دانش‌های مربوط به مشتری، تولید، همکاران، رقبا و… از منابع شناسایی شده در مرحله کشف، کسب گردد و نیز مشخص نمودن آنکه چه قابلیت هایی را می‌توان از خارج خریداری/تهیه کرد و مورد استفاده قرار داد، مورد توجه قرار می‌گیرد.

 

ت) توسعه دانش: با توجه به پایه های موجود، باید دانش سازمان را گسترش داد، البته این امر، شامل توسعه قابلیت، محصول، ایده های جدید، فرایندها و… و مسائلی از این دست می‌شود.

 

ث) تسهیم دانش: مسائلی همچون چگونگی به اشتراک گذاری دانش موجود و انتقال آن به محل مناسب و مورد نیاز و چگونگی انتقال دانش، به گونه ای که در سازمان قابل دسترسی و استفاده باشد و نیز چگونگی انتقال دانش از سطح فردی به سطح دانش گروهی و سرانجام سطح دانش سازمانی، از جمله مواردی است که در دستور کار این بخش قرار می‌گیرد.

 

ج) استفاده از دانش: اطمینان به استفاده مفید از دانش در سازمان، مربوط ‌به این قسمت است. در این بخش، موانعی بر سر راه استفاده مفید از دانش جدید است که باید شناسایی و رفع شوند تا از آن بتوان، به طور عملی در ارائه خدمات و محصولات (دانش) استفاده کرد.

 

چ) نگهداری دانش: ذخیره و نگهداری و روزآمدکردن دانش ‌به این بخش مربوط می‌شود. این روش، از نابودی دانش جلوگیری کرده به آن اجازه اینکه مورد استفاده قرار گیرد را می‌دهد که البته در این راستا باید سازو کارهای مناسبی برای به روز کردن سیستم ایجاد شود.

 

ح) ارزیابی دانش: نحوه رسیدن به هدف‌های معین و استفاده از نتایج آن به عنوان بازخور، برای تعیین یا اصلاح هدف، ‌به این بخش مربوط است. با نگاه به نتایج بعضا کیفی این فرایند، ضروری است، آن ها را با توجه به نتایج کمی و هزینه های انجام شده در این زمینه، مورد ارزیابی قرار داد (سرکارآرانی، ۱۳۸۳).

 

جدول ۲-۱: مراحل و ابزارهای مدل پایه های ساختمان دانش

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مرحله ابزار هدف‌های دانش استراتژی دانش‌ها، آرمان‌های دانش، مدیریت بر مبنای هدف‌های دانش شناسایی دانش نقشه‌های دانش[۴۲]، واسطه‌های دانش[۴۳]، آشکارسازی درونی دانش در سازمان کسب دانش ویزیتورها (واسطه‌ها)، مؤسسات عرضه دانش، خرید مشاوره، استراتژی نسخه‌برداری توسعه دانش وصل کننده های[۴۴] دانش، سناریو، سمت گیری به سوی مراکز شایستگی[۴۵] توسعه دانش وصل کننده های[۴۶] دانش، سناریو، سمت گیری به سوی مراکز شایستگی[۴۷] تسهیم دانش فنون حل مسئله جمعی، مدیریت فضاسازی[۴۸] استفاده از دانش مهندسی و چینش کاربردی اسناد، آموزش در عمل [۴۹]مدیریت داده ها[۵۰] نگهداری دانش یادگیری از رخدادها[۵۱]، حافظه الکترونیکی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...